سی سالگی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

مامان من هیچ وقت منو بغل نکرد یادم نمیاد بهم گفته باشه دوستم داره اما من بچه که بودم خیلی بهش وابسته بودم هنوزم وابسته اممامانم غذاهای فانتزی بلد نبود بلد نبود احساساتشو بگهمث مامان خیلی از دوستام قرتی و ژیگول و میگول نمی پوشید مث مامان خیلی از دوستام سر نمیزد مدرسه حتی روز اول مدرسه هم تا یه چیزی میشد گریه می کرد . چه وقتی یکی از بچه ها مریض میشد چه دعوا میشد چه حالش بد بود چه اتفاق بدی میفتاد مامان گریه می کردکارا و هنرها و خلاقیتهای من براش اهمیت نداشت شایدم وقتشو نداشت مامانم مرتب در حال بچه بزرگ کردن بود بچه های قد و نیم قدی که پشت سر هم و  یکی یکی پاشونو  به این دنیا گذاشته بودن حالا منم یه مادرم وقت و بی وقت پسرمو  بغل می کنم میبوسمش احساساتشو میشنوم و حرفامو تا جایی بفهمه بهش می گم باهاش میرم بیرون میزارم توی خرید خودش انتخاب کنه دوستاشو میشناسمباهاش بازی می کنم گریه که می کنه بغلش می کنم و میگم میفهممش باهاش میرقصم براش غذاهای ژیگولی درست می کنمسعی می کنم بروز باشماما فقط یه چیزی رو نتونستم از مامانم به ارث نبرم اونم گریه های وقت و بی وقتمه زیادی گریه می کنم مث امروز که روز مادره و من مدام دارم گریه می کنم چرا؟؟؟ نمیدونم .... - سی سالگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سی سالگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : injahaminjao بازدید : 4 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 15:12

  سلام! حال همه‌ی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست! راستی خبرت بدهم خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!   سی سالگی...ادامه مطلب
ما را در سایت سی سالگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : injahaminjao بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 14:08

یک وقتهایی هست که توی یک رابطه فکر می کنی به یک نفر احتیاج داری..

بعد که میگذارد و میرود دو سه روزی جای رفتنش درد می کند...تو مثل معتادهایی که باید اعتیاد وحشتناکت را کنار بگذاری دو سه روزی سر گیجه و سر درد داری...بعد جای زخمها را ضماد فراموشی میزنی بعدتر حتی جای آن چیزی که فکر میکردی عشق است را نفرت می گیرد....

چه آدمهای عشق زده ای هستیم ما....

 

سی سالگی...
ما را در سایت سی سالگی دنبال می کنید

برچسب : از اینجا تا آنجا, نویسنده : injahaminjao بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 14:08